داستان
داستان

داستان

خوک

قدیما کشاورزایی که خوک پرورش می دادند برای پروار کردن خوک مجبور بودن با خوک بازی کنند و خوک رو تو کثافت خودش بغلتونند.خوک از این کار خیلی خوشش میومد و بهش می ساخت .

ولی کشاورز بیچاره حین اینکار سر تا پاش پر میشد از کثافت خوک .

به همین خاطر یه ضرب المثل پرتقالی هست که میگه

هیچوقت با یه خوک کشتی نگیر چون خوک نه تنها تو رو کثیف می کنه بلکه از کثیف شدن تو لذت می بره .

 

همیشه اطراف ما آدمایی هستند که سر کوچکترین موضوعی چالش بوجود میارند و با بی منطقی روی روح و روان ما پا می کوبند . و ما رو هم درگیر می کنند . اینجور آدما رو اگه سکوت تحویلشون بدی یا بر خلاف انتظارشون خیلی کوتاه و مختصر تصدیقشون کنی مثل یه بادکنکی که بهشون سوزن بزنی بادشون میخوابه و تو هم نه کثیف میشی و نه روانت لگد کوب میشه .

برای من چهل سال طول کشید تا به درستی این ضرب المثل پی ببرم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.